محیط زیست به علاوه نابودی، مساوی است با انسان منهای زندگی

پنجره را گشودم، از تعجب دهانم باز ماند، باورم نمی شد. سرم را ناامیدانه می چرخاندم. چند روز است که وقتی پنجره را باز می کنم، دهانم خود بخود باز می شود، از ناراحتی و بغض.

نه گیاهی، نه علفی، نه حیوانی. هیچ چیزی نبود که انسان با دیدن آن ها به تبسم روی آورد. ساختمان ها و برج های آسمان خراش سر به فلک کشیده بودند و تمام جنگل ها از بین رفته بود.

دیگر کسی با صدای قوقولی قوقوی خروس از خواب بیدار نمی شد. دیگر مستندی از حیات وحش در تلویزیون پخش نمی شد. این عاقبت بشر است. عاقبتی که با نابود کردن اکوسیستم به سراغ موجود دوپا می آید.

وقتی که شکارچیان تفنگشان را به طرف یوزپلنگی که خرامان خرامان در دشت راه می رود و غروری به دشت می دهد، می گیرند و وقتی که انسان ها به درختان سر به گردون سای لگد می زنند و آن ها را می شکنند، چیزی بهتر از این نصیب انسان نمی شود. فقط برج، فقط ساختمان های بی روح. دیگر هیچ چیز از صور طبیعی نمانده بود. دیگر کسی نمی توانست به کسی گل بدهد و دیگر کسی نمی توانست با بو کردن گل ها، مشامش را نوازش دهد. زندگی در کنار ساختمان ها هیچ معنایی پیدا نمی کند.

بسیاری از انسان ها به خاطر هوای آلوده مریض شده اند. بسیاری از آن ها.

وقتی محیط زیست نابود شود، انسان را هم به نابودی می کشاند و این جاست که انسان نیاز به گیاهان و جانوران را در می یابد و می فهمد که بدون دیدن گلی یا دیدن حیوانی زندگی اش نابود می شود و چشمانش همیشه در مقابل پنجره بسته می ماند.



نظرات شما عزیزان:

دنیای خوب زندگی
ساعت11:24---9 آذر 1393
جالب بود مرسی

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: عمومی ، داستان ، ،

تاريخ : جمعه 7 آذر 1393 | 10:43 | نویسنده : فرناز فتح اللهی |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.